در این برنامه، درغالب نمایش رادیویی، با نگاهی به زندگی نگار که خود نوجوان است مسائل و مشکلات و دغدغه های نوجوانان مورد بحث و بررسی قرار گرفته و راه کارهای تازه و عملی پیشنهاد میشود.
…
continue reading
D
Dorane Shokhoofayi | پادکست دوران شکوفایی


1
قسمت ۷۱ – فصلی که به پایان رسید (قسمت پایانی)
18:09
18:09
Nghe Sau
Nghe Sau
Danh sách
Thích
Đã thích
18:09
نگار: بچه ها بحث شون گرم شده بود، و این بهترین فرصت بود. دلم می خواست همه چیزو بهشون بگم. اونا خواهرای من بودن. قد امیر و سهراب دوستشون داشتم. نگار: بچه ها! یه لحظه ساکت باشین می خوام یه چیزی رو بهتون بگم،… یه چیز خیلی مهمی رو می خوام بهتون بگم، گوش کنین.Bởi PersianBMS
…
continue reading
نگار : کار دعواهای مامان و بابای مریم به جاهای باریک کشیده بود و باباش نه تنها مامانش، بلکه حتی مامان و باباهای ما رو هم تهدید کرده بود. کس دیگه ای به جز ما دخترا خبر نداشت و ماها هم خیلی نگران بودیم.Bởi PersianBMS
…
continue reading
نگار: مریم، حالا که بابات پیش مشاور نمی ره، بیا یه کاری بکنیم، بیا مستقیم با مامان ندا صحبت کنیم که درباره ی محبت و راههای ابراز محبت بیشتر تو جمع شون صحبت کنن. شاید بتونه کمکی بکنه. سمانه : تو فکر می کنی باباش بازم حلقه ی مطالعه بره؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
رکسانا: پس مظهرالهی یعنی خدا تو وجود پیامبرا ظهور کرده، اما نیومده تو وجودشون، سرجای خودش هست. ندا : آفرین. اولین تمرین هم همین بود که مظاهر ظهور الهی صفات و کیفیات و اراده و هدف خداوند رو ظاهر می کنن اما خود خدا نیستن. درست شد؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
نگار: خوب یه مورد اینکه اگه مردم تربیت روحانی بشن اینقدر اختلاف طبقاتی پیش نمی یاد، چون خودخواهی و طمع و بی عدالتی رو کنار می زارن و به کمک هم دیگه می تونن فقر رو از بین ببرن و فاصله ها رو کمتر کنن.Bởi PersianBMS
…
continue reading
ندا : یه بیانی از حضرت بهاء الله هست که می فرمایند :« درد امروز را درمانی و فردا را درمان دیگر امروز را نگران باشید و سخن از امروز رانید. »Bởi PersianBMS
…
continue reading
نگار : عید برام همیشه مثل نورشدیدی بود که به همه چیز می تابید و همه چیز رو قشنگ و تمیز و شاد می کرد. اما اون سال انگار برای اولین بار بود که عید رو همون طور که بود می دیدم. شادی هاش رو می دیدم و قشنگی هاش رو، اما دیگه می دونستم که عید هم مثل روزای دیگه ست، هم شادی داره و هم غم.Bởi PersianBMS
…
continue reading
ندا : می دونین، داشتم به یه بیان حضرت بهاء الله فکر می کردم که میفرمایند هرروز به حساب خودتان رسیدگی کنید، قبل از این که به حساب شما رسیدگی شود. یعنی تا هنوز عمری باقی یه مرتب حساب و کتاب کنیم ، چون هنوز وقت هست که کمی و کاستی ها رو جبران کنیم.Bởi PersianBMS
…
continue reading
ندا : خوب الآن اعتماد جامعه نسبت به چی از بین رفته؟ چی رو مسخره می کنن؟ رکسانا : دین. ندا : حالا چه کسانی این اعتماد رو از بین بردن و در این امانت الهی که به بشر سپرده شده خیانت کردن؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
نگار : دین خیلی وسیع تر و خیلی قشنگ تر از اونی بود که من فکر می کردم. حرفهای ندا همیشه دریچه های تازه ای رو به ذهن من باز می کرد اما این دفعه واقعا” احساس می کردم کل نگرش من به زندگی و همه چیز داره تغییر می کنه.Bởi PersianBMS
…
continue reading
نگار: آره دیگه. اینجا که داره همین رو می گه. «ایمان اشتیاقی ضروری و خاموش نشدنی» یه که اگه به طور مصنوعی جلوش رو بگیرن، باعث می شه که مردم به کارهائی مثل تراشیدن و پرستیدن بت های پوچ و بیخودی رو بیارن. رکسانا : یعنی چی؟ یعنی واقعا” می رن بت درست می کنن؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
نگار: همیشه یه احساس دوگانه ای نسبت به دین داشتم. می دونستم که خوبه، اما خیلی چیزاش رو هم دوست نداشتم و نمی تونستم قبول کنم، یعنی واقعا” قابل قبول نبود، با عقلم جور در نمی یومد.Bởi PersianBMS
…
continue reading
ندا : به نظر شما چرا مردم بی دین شدن؟ رکسانا: به نظر من که دین یه مشت بکن نکنه که یه عده به زور تو سر ما می کنن اما خودشون هم بهش عمل نمی کنن!! مریم : بابای من که می گه دین همه ش قصه و خرافاته. نگار: پس چرا بعضی ها حاضرن جونشون رو برای دین شون بدن؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
نگار: موضوع آزادی خیلی منو به فکر انداخته بود، ندا راست می گفت خیلی از مسائل، بخصوص مسائل اخلاقی و اعتقادی، چیزایی هستن که مربوط به انتخاب آزادانه ی فرد می شن و نمی شه کسی رو مجبور کرد که اونا رو رعایت کنه.Bởi PersianBMS
…
continue reading
سمانه : خوب اینو خدائیش راست می گن! هرکسی باید آزاد باشه خودش درباره ی زندگی خودش تصمیم بگیره. اگه اشتباهم هست، خودش تاوانش رو پس می ده. واقعا” ربطی به دیگران نداره. رکسانا: نظر تو چیه ندا؟ تو چی می گی؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
رادان : عامل تربیت دنیا عدله چون دو تا پایه و اساس داره: مجازات و مکافات . . مکافات همون پاداشه؟ ندا : آره، درسته. رادان : و این دوتا پایه و اساس مثل دو تا چشمه هستند برای زندگی اهل دنیا.Bởi PersianBMS
…
continue reading
مریم : به نظر من تو بقیه چیزا هم همین طوره. اگه خودمون رو جای دیگران بزاریم، بهتر می فهمیم که عدالت و انصاف یعنی چی و دیگه کسی به کسی ظلم نمی کنه. ندا : حالا در مورد این جمله چی فکر می کنین « بادهای ظلم و ستم نور عدل و داد را خاموش می کند»Bởi PersianBMS
…
continue reading
بعد از مریم یکی از دوستای ندا اومد. برنامه اش محشر بود. یه لباس مخصوص پوشیده بود و اشعار فردوسی رو در مورد مراسم سده نقالی می کرد. عالی بود. همه بلند شده بودند و هی براش کف می زدن. بعد ندا یه صحبت کوتاهی کرد درباره این که چطور مراسمی مثل سده میتونه به شادی و محبت بین آدما و خونواده ها کمک کنه.Bởi PersianBMS
…
continue reading
مریم : یادتونه می خواستیم شب یلدا رو جشن بگیریم هرکسی یه چیزی گفت و آخرش هم همه گفتن که این یه جشن فامیلییه و هر کی با فامیل خودش بگیره؟ نگار: خوب؟ مریم : اما دیگه جشن سده رو که کسی نمی گیره؟ اینو می تونیم با هم بگیریم. رکسانا: جشن سده؟ جشن سده دیگه چیه؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
سمانه : من می گم آدم باید به مملکت خودش وفادار بمونه، پای مردم خودش وایسه، مملکت لباس تن نیست که هر روز عوضش کنی!. . . مثل این می مونه که تو بگی همسایه مون چه خونه قشنگی داره، من برم خونه اونا زندگی کنم. رکسانا: تو هم یه شعارهایی می دی واسه خودت ها.Bởi PersianBMS
…
continue reading
رادان : اون چه که کار دنیا رو خراب کرده اینه که اگه ما مصرف نکنیم، اصلا” چرخ اقتصاد نمی چرخه. کارخونه ها یه عالمه جنس تولید می کنن که یکی باید بخره. اگه نخریم که کارخونه ها ورشکست می شن، کارگرا بیکار. نگار: اما این کار که منابع زمین رو تند و تند استخراج کنیم و چیزای مختلف درست کنیم؛ بعد مصرفشون کنیم و بعدش هم بندازیم دور، اینم کار درستی نیست و تا ه…
…
continue reading
مادر رکسانا: مربوط به مطالبی یه که بچه ها تو گروه نوجوانانشون خوندن. ندا خانوم شما بگین. ندا: من نمی دونم منظورتون دقیقاً چیه، خودتون بفرمائین. مادر رکسانا: همون که کارگرا تو سود کارخانه شریک بشن. می دونم کارخونه تون ضرر می ده. اما شاید اگه بدونن که تو سود کارخونه شریک می شن، یه کاری بکنن.Bởi PersianBMS
…
continue reading
سمانه: پولدار شدن خوبه، اما پولدار شدنی که با بریدن نون مردم یا با حق و ناحق کردن باشه، به درد نمیخوره. اینو بابام میگه. ندا: برای همینه که حضرت عبدالبهاء میفرمایند که ثروت به شرطی خوبه که نحوهی کسب و مصرف اون هم خوب باشه. یعنی از راه درست به دست اومده باشه و از اون خیری به همه برسه. نه این که همهاش صرف ولخرجیهای بیخودی بشه.…
…
continue reading
رادان: عدالت اجتماعی وقتی به وجود مییاد که همه بالای خط فقر باشن، یه حداقل امکاناتی داشته باشن، حالا نه این که همه خیلی پولدار و مرفه باشن، اما از یه رفاه نسبی برخوردار باشن. متوجه شدی؟ سمانه: پس اون اکتساب خصائص معنوی چی میشه؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
مریم : آخه مگه چی شده؟ سمانه : بیا، اینم یه خواهر فضول دیگه! خدا روشکر که رکسانا دیگه نمی تونه بیاد. رکسانا : کی گفته؟ اینم رکسانا خانوم. یه خرده دیگه تلاش کنم می شم قهرمان دو با چوبدست!! چرا قیافه هاتون این طوریه؟ گریه کردین؟! (با ناراحتی) چرا؟ سمانه : حالا بیا و درستش کن. می ترسم بگم خدا روشکر رادان اینجا نیست، اونم کله ش رو از سردیوار بکنه پایین…
…
continue reading
ندا: خیلی هم عالی. «پسرها و دخترها باید در روابط خود تنزیه و تقدیس را رعایت کنند» این یعنی چی؟ این ما رو به میانه روی نزدیک میکنه؟ سمانه: تنزیه و تقدیس چی بود؟ پاکی بود، نه؟ ندا: آره، تنزیه که یعنی پاکی و دور بودن از بدیها و عیبها. تقدیس هم یعنی پاکیزه کردن، دوتاش تقریبا یه معنی رو می ده.Bởi PersianBMS
…
continue reading
نگار : اون روز تا بچه ها بیان شروع کردیم به یه بازی فکری ، اما بچهها نیومدن. اولش فکر کردیم نونوایی شلوغ بوده، اما کم کم نگران شدیم و مریم زنگ زد که ببینه رکسانا و سمانه کجان. وقتی سمانه گفت تو راه بیمارستانن، همه از تعجب خشک مون زد: مریم : چی بیمارستان؟ برای چی بیمارستان؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
D
Dorane Shokhoofayi | پادکست دوران شکوفایی


1
قسمت ۴۴ – اسبهای آتشین و جادههای خطرناک
20:52
20:52
Nghe Sau
Nghe Sau
Danh sách
Thích
Đã thích
20:52
آقای شاهزیدی: درباره این که یکی دلایلی که ممکنه باعث سرکشی بعضی از نوجوونا باشه اینه که عمل بزرگسالا با حرفشون یکی نیست. خودشون به حرفایی که می زنن عمل نمی کنن. پدر سمانه: مساله مهم اینه که این طوری بچه ها اعتمادشون رو به بزرگترها از دست می دن. مادر مریم: حق هم دارن. ما هم اگه اعتمادمون نسبت به کسی از بین بره، خیلی ناراحت می شیم، بزرگ و کوچیک نداره…
…
continue reading
مریم: بعضیها فکر میکنن میانه روی اینه که بین خوب و بد اون وسطها باشی، اما این درست نیست، مثل این که بخواهیم بین مهربونی و سنگدلی وسطش رو بگیریم و بشیم نیمه سنگدل! یعنی خوب، خوبه، بد بد. میانه روی یعنی تو عادتهامون افراط و تفریط نکنیم.Bởi PersianBMS
…
continue reading
راوی: صحبت از این بود که بهترین کار اینه که اصلا نذاریم قلبمون آلوده بشه تا بعد بخوایم با زحمت زیاد پاکش کنیم. فهمیدم که ما با قلب پاک به دنیا مییایم و بعد از اون پاک نگه داشتن اون مسئولیت خودمونه. سوال این بود: چی کار کنیم که قلبمون پاک بمونه؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
مادر مریم: راستش رو بخواین من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم… کاش من هم که به سن این بچهها بودم میتونستم تو یه همچین گروههایی شرکت کنم… چقدر دید آدم رو نسبت به مسائل باز میکنه. مادر رکسانا: من میخواهم خواهش کنم این بحث پاکی و خلوص رو یه خرده جلو بندازین. بچهها چند هفته است دارن دربارهی پرورش قدرت فکری و ذهنی کار میکنن، حالا دیگه نوبت قلبه!!…
…
continue reading
پدر سمانه: بله دیگه، نباید کاری کنیم که بچهها فقط شنونده نصیحتهای ما باشن، باید یاد بگیرن کم کم مسئولیت زندگی خودشون رو به عهده بگیرن و از بچگی دربیان. آقای شاهزیدی: اصلا باید مواظب باشیم با مراقبتها و حمایتهای بیش از حد دوران کودکی شون رو طولانی نکنیم.Bởi PersianBMS
…
continue reading
ندا: به نظر من پدر و مادرا حتما باید به طور کامل درجریان این که گروه توان دهی نوجوانان چیه و چه اهدافی داره، باشن. رادان: از اسمش که معلومه: توان دهی به نوجوانان. یعنی نوجوانان رو توانا می کنه. سمانه: راستی ها! همین نگارو نگاه کن! پارسال حاضر نبود بیاد سرصف از روی یه چیزی بخونه، حالا گروه نوجوانان تشکیل می ده.…
…
continue reading
ندا: اجازه بدید از روی سوال بخونم، ببینیم چی از ما میخواد: « برای رسیدن به کمال و تعالی فکری، باید در مورد آنچه که میخوانیم، آنچه که میبینیم و عباراتی که میشنویم فکر و تامل کنیم.» اینو همه قبول داریم؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
D
Dorane Shokhoofayi | پادکست دوران شکوفایی


1
قسمت ۳۷ – ما را دبیرستان راه نمیدهند
18:22
18:22
Nghe Sau
Nghe Sau
Danh sách
Thích
Đã thích
18:22
نگار: من هم نمیدونم یعنی چی. ماه گل میگفت که افغانیها فقط حق دارن تا ششم دبستان درس بخونن، نمیتونن بیشتر از این ادامهی تحصیل بدن، اما اون خیلی درس خوندن رو دوست داره و دلش میخواد دکتر بشه. سمانه: آخه چرا نمیزارن درس بخونه؟ فقط برای این که افغانییه؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
ندا: هدف طرحهای تواندهی هم دقیقا همینه. این که نوجوونا کمک کنه جواهرات وجودشون رو بشناسن و قابلیت محبت و خدمتی رو که در وجودشون هست پرورش بدن و به انسانهای شریفی تبدیل بشن که هرجا زندگی میکنن، عامل سازندگی و تغییرات مثبت باشن و به ساختن جوامع بهتر کمک بکنن.Bởi PersianBMS
…
continue reading
رادان: برای این که چیزای دیگهای هم هستن که ذهن آدمو رشد می دن: درس، کتاب، چه می دونم اینترنت وکامپیوتر و چیزای دیگه. اگه همهاش تلویزیون ببینم به بقیهاش نمی رسیم. مریم: یکی بود می گفت ما مردم به جای این که زندگی کنیم، مرتب میشینیم زندگی بقیه رو پشت تلویزیون تماشا میکنیم.Bởi PersianBMS
…
continue reading
ندا : فکر میکنین یه معلم بیشتر از همه چه صفتی باید داشته باشه؟ مریم: فکر کنم صبر و حوصله. اینجا می گفت کار معلمی مثل باغبونی یه. باید حوصله داشته باشی و ذره ذره کمک کنی تا گیاهت رشد کنه و از خاک در بیاد و گل و میوه بده. ندا: مراقبت و فکر هم می خواد. این که بدونی چقدر به گلت آب بدی، چقدر نور می خواد، چطوری مواظب باشی آفت بهش نزنه.…
…
continue reading
ندا: به نظر من که همه شما می تونین معلمای خیلی خوبی باشین و به بقیهی بچه ها کمک کنین درساشون رو بهتر یاد بگیرن. این یه کاریه که می تونین برای دیگران بکنین، یه خدمته. می دونین چقدر با ارزشه که آدم بتونه یه خدمتی برای دیگران انجام بده؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
سمانه : بابا تو که جیگر ما رو خون کردی، اقلا یه چیزی بگو بفهمیم چی شده. مریم : بابام داره از مامان نهال جدا می شه. رکسانا: راست می گی؟! سمانه : خوب حالا تو چرا گریه می کنی؟ خودشون می دونن. مریم : بابام می گه تو هم بیا پیش من زندگی کن، یعنی پیش مادربزرگم. نگار: حالا تو می خوای چی کار کنی؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
ندا: آفرین. کنفسیوس میگه که «همه مایلند از ثروت و احترام برخوردار باشند، اما شخص درستکار این فکر را به ذهن خود راه نمی دهد که آنها را از طریق غیرقانونی به دست بیاورد، هیچ کس فقر و حقارت را دوست ندارد، اما شخص درستکار برای پرهیز از فقر و حقارت از راه راست منحرف نمی شود.»Bởi PersianBMS
…
continue reading
D
Dorane Shokhoofayi | پادکست دوران شکوفایی


1
قسمت ۳۰ – محبت با همه چه آشنا چه بیگانه
20:14
20:14
Nghe Sau
Nghe Sau
Danh sách
Thích
Đã thích
20:14
سمانه: بچه ها عصبانی نشین ها، اما من هنوزهم درست نمی فهمم، چرا ما باید از خودمون شروع کنیم، مگه مائیم که بقیه رو اذیت می کنیم؟ مگه مائیم که ظلم می کنیم؟ می گین ما باید کمالات کسب کنیم، اما این کار ما چه فایده ای داره وقتی بقیه به جرم و جنایت و ظلم خودشون ادامه می دن؟Bởi PersianBMS
…
continue reading
ندا: همون طور که بچه برای زندگی در این عالم به دست و پا و گوش و چشم احتیاج داره و اگه قبل از به دنیا اومدن اونا رو به دست نیاورده باشه در این عالم ناتوان می شه، روح هم برای حیاتش در اون عالم به فضائل و کمالاتی مثل محبت، صداقت، وفا و از خودگذشتگی احتیاج داره و اگه اینا رو به دست نیاره در اون عالم ضعیف و ناتوانه.…
…
continue reading
نگار: عصرها جمعه ای که شور والدین بود، یه حال و هوا تازه ای داشت، یه شوق و شور خاصی داشت. از این که قرار بود من کارا رو انجام بدم حس خیلی خوبی داشتم. از بعد از ظهر شروع می کردم به گردگیری و مرتب کردن اتاق پذیرائی و پختن کیک و آماده کردن ظرف ها و خلاصه همه چیز.Bởi PersianBMS
…
continue reading
رکسانا: این که خوندی به جهان اسرار پرواز کردن، یعنی کجا؟ ندا: جهان راز، البته فرقی هم نمی کنه، راز و اسرار یکی یه. یعنی اون جهانی که فعلا از دیده ما پنهانه و راهی برای درک و شناختش نداریم. فقط می دونیم یه عالم روحانییه و از این عالم ما خیلی بهتره.Bởi PersianBMS
…
continue reading
نگار: وقتی مدرسه ها شروع شد، بحث هامون رفت روی این که اصلا مدرسه به چه درد می خوره. وقتی یه کم در مورد این که علم و دانش چه نقشی می تونه تو زندگی ما و روشن شدن ذهن مون و توی رشد فکریمون داشته باشه صحبت کردیم، تازه انگار برای اولین بار درست فهمیدیم که برای چه مدرسه می ریم و چقدر مهمه.Bởi PersianBMS
…
continue reading
نگار: یک هفته بود که با ندا برای تشکیل جمع شوروالدین برنامه ریزی می کردیم. یک شب هم رفتیم و همه رو دعوت کردیم. آقا غلامی ما رو به در خونه ها می رسوند و منتظر می موند تا ما با بابا مامان ها صحبت کنیم و بعد ما رو به خونه ی بعدی می رسوند.Bởi PersianBMS
…
continue reading
D
Dorane Shokhoofayi | پادکست دوران شکوفایی


1
قسمت ۲۴ – فکر جنگ را با فکر قویتر صلح جایگزین کنید
17:27
17:27
Nghe Sau
Nghe Sau
Danh sách
Thích
Đã thích
17:27
مریم: اون حرف ندا برای من خیلی جالب بود که برای هر حس بدی یه حس بهتری، یه حس قوی تری هست که می شه این رو با اون عوض کرد. من خیلی درباره اش فکر کردم. گفت می شه حس نفرت رو با حس قوی تر عشق عوض کرد. خیلی جالب بود..Bởi PersianBMS
…
continue reading
ندا : سوالمون این بود که چطور می شه بر حس حسادت غلبه کرد، درسته؟ نگار: با رقابت نکردن. به نظرمن اگه رقابتی نباشه، حسادتی هم نیست. ندا : خوب آره، رقابت هم خیلی به حسادت دامن می زنه، چون همه تلاش می کنن یه چیزی رو از دیگران ببرن. این هم حس خوبی بین شون ایجاد نمی کنه.Bởi PersianBMS
…
continue reading
نگار: اون خودش پیشنهاد داد. اونم درساشو از قبل می خونه. یه دفترچه داره، هر هفته همه کاراشو توش می نویسه. خیلی جالبه. با این که تقریبا مطمئنه که نمی تونه وارد دانشگاه بشه، می گه من هرطوری باشه درسم رو ادامه می دم. خانم شاهزیدی : آفرین به این اراده. هرکی دیگه بود، نا امید می شد و قید درس و مشق رو می زد.…
…
continue reading